سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من و دخترم شیوا : گفتم : صداش مثل بچه ی آقا سالاره ( محمد حسین سالار ). شیوا داد زد : من بچه ی سالاد ! نیستم !!!
 
گفتم : فاطمه که کوچیک بود من همش می گفتم  : خدا ... چه دختری دارمشیوا : به من هم بگو . گفتم : خدا ... چه دختری دارم . شیوا رو به مادرش : مامان ! بابا گفت :چقدر دختری دارم !!!

سه شنبه 25/7/91 3:59 عصر - آخرین تغییر : [مائده ی عشق] سه شنبه 25/7/91 9:00 عصر

 

هیئت حضرت زهرا(س)شرف، ...*زهرا بانو*، طیبه♥علی، هیئت حضرت زهرا(س)شرف، *عاطفه*

دختر کوچیکم دلش میخواد من فقط برای او باشم و دختر بزرگم سهمی نداشته باشه . اگه من سرم رو بالش باشه و دختر بزرگم بیاد پیش من او خودشو میندازه وسط و میگه : بابای خودمه !!! - خاطرات دکتر بالتازار

ای جان ! چقد خوشم میاد از این تیپ بچه ها!!! - مائده ی عشق 


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  8:43 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]